سفر به غرب و شمال
اول از همه سلام میکنم خدمت همه ی دوستان عزیزم ! ممنونم که تو این مدت به ما سر میزدید و به خاطر این همه تاخیر ازتون معذرت میخوام...
ماه گذشته هفتم مرداد روز عید فطر به اتفاق عمو مهدی (دوست بابایی ) و خاله فاطمه ی مهربون و دختر کوچولو و دوست داشتنی شون آیرای عزیزم از شیراز به طرف تبریز حرکت کردیم سفر خیلی خوبی بود خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به تو گل دخترم که همش در در بودی و مشغول بازی با آیرا گلی.
تبریز شهری بسیار زیبا و سر سبز با آب و هوایی بسیار خوب بود از این و اون تعریفش رو زیاد شنیده بودم و خیلی دوست داشتم که به اونجا سفر کنم ...
حالا بریم سراغ جاهای دیدنی در تبریز که ما رفتیم...روز اول رفتیم ملک الشعرا
به به چه خانم خشکلی...
اینجا هم محوطه ی بیرون ملک الشعراست...عزیزم تو وآیرا گلی از این فواره ها تعجب کرده بودین
وااااااای اینجا چرا اب اینطوریه
اینم پارک ائل گلی...ای بابا بچه هااا با هم قهر نکنین به دوربین نگاه کنین
آهام حالا شدا
اینم یه عکس از گل دخملم و بابا جونش در روستای زیبای کندوان که نزدیک به تبریز بود...وای که چه آب و هوایی داشت ...
فردای اونروز هم به بازار مظفریه رفتیم و بعد از اون به طرف سرعین یکی از شهرهای اردبیل حرکت کردیم و به یکی از چشمه های آبگرم سرعین رفتیم البته بدون شما و آیرا گلی اخه شما کوچولو یین و تحمل گرمای اون اب رو نداشتین ایشالله بزرگ که شدین حتما میبریمتون .
روز بعد رفتیم به سمت شمال...تاب تاب عباسی خدا منو نندازی...
آقا این پفکا چنده...
مامانی من پفک میخوام
ای بابا همش میگه نه... ولم کن من بر میدارم...
اینم از ساحل زیبای گیسوم که هر چی از خشکلیش بگم کم گفتم...وای وای ماریا مامان وقتی رسیدیم به دریا مگه میشد تو رو کنترل کرد از عشق آب نمیدونستی چکار کنی همش میخواستی بری وسط دریا هی من تو رو میاوردم لب ساحل ولی تو گریه میکردی و میگفتی ابه ابه بعد هم دوباره میرفتی
آیرا صبر کن تا من کرمم رو بزنم بعدش با هم بریم آب بازی
وای خدای من چقدر اب
مامانی ولم کن برم آب بازی
بوس بوس بوس...
خوش بحالشون ببین کجا رفتن...
فردای اونروز هم به روستای زیبای ماسوله رفتیم که اونجا هم بسیار زیبا و دیدنی بود...مخصوصا خونه جنگلیش که خیلی خشکل بود...
بای بای تا سفر بعدی...